مانيماني، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه سن داره

مسافر کوچولو مانی

0000

سلام چند روز پیش مانی بهانه گرفت بره خونه مامان بزرگ و بابابزرگ ولی نمیشد رفت بهش گفتم مامان جون راه دوره نمیشه بچم راضی شد وگفت" راه دوره راه دوره"بعدش تل کردم به بابابزرگش عکس بابابزرگش اوفتاد رو گوشی گفت "بابابزرگ ایبیل داره"گفتم چی فهمیدم میگه بابابزرگ سیبل داره  چندروز پیش خواستیم بریم بیرون سوار ماشین که شدیم آقای راننده هم سیبیل داشت بهش گفت بابابزرگ سیبیل داره راننده هم وقتی واسش ترجمه کردم که مانی چی میگه کلی خندیدو تا مقصد کلی باهاش حرف زد                        موقع خواب میاد بغلم میکنه میگه" عقشم مامان جونم" خلاصه کلی دلبری میکنه   امروز رفتیم بیرون ...
29 بهمن 1391

00000

    مانی سنجد وسوار کرده ببرتش پارک       سلام گلی جان چندروز دیگه باید وسایل خونه رو جمع کنم وشروع به اسباب کشی کنم از اونجایی که امسال مامان بزرگ وبابابزرگ و دایی رضا میان خونه ما وعید اینجا هستیم باید برای خرید عید وسفره هفت سین هم اماده شم عاشق سبزه گداشتتنم خوب اسباب کشی هم نزدیک عیده یه خونه تکونی هم میشه مامانی اینجا نزدیک ما یه پارک کودک هستش که میبرمت توی پارک با یاسین اشنا شدی خیلی دوست داری باهاش بازی کنی ازتون عکس گرفتم ولی توی موبایله  بابا میگه برنامه میخواد تا از حافظش بتونه عکسارو تو کام بزاره نمیدونم حالا چیکار میکنه اگه تونستم عکسشو میزارم خاله فرشته و بچه ها...
25 بهمن 1391

مسابقه

    چرا وبلاگمو دوست دارم   سلام به دوست جونیای عزیز مخصوصا معصومه جون که منولایق دونست تا از دوستاش باشم جونم براتون بگه که من شمالی هستم ولی ساکن قشم چون اینجا تقریبا هیچ فامیل درجه یک ندارم تنها بودم از اونجایی که شوهرم اهل کتاب و مقاله خوندنه کام مارو به اینت مجهز کرد و یه وب واسه خودش درست کرد و منم  شدم تایپستش خیلی بهم اصرار کرد تا یه وب واسه خودم درست کنم اوایل تو سایتای مختلف میرفتم تا اینکه با وبلاگای مامانا اشنا شدم گفتم جلل خالق چه چیزا بعد از یه مدتی تصمیم گرفتم وب درست کنم با همکاری شوهرم توی میهن بلاگ  واسه خودم و پسرم وب درست کنم ولی از وبلاگم راضی نبودم چون عکسارو نمی...
21 بهمن 1391

غافلگيري

سلام بچه ها بعضي اوقات حرفايي ميزنن كه ادم بزرگارو غافلگير ميكنن مثلا ديروز ماني رو بردم حمام بعد از اينكه لباساشو تنش كردم بهم گفت:"مامان نرسي كه منو شستي"،من تعجب كردم فك كردم اشتباه فهميدم بهش گفتم چي ميگي مامان دوباره حرفشو تكرار كردخيلي خوشم آمد خوشحال شدم همين حرفو وقتي ميبرمش دستشويي باز زدو گفت :"نرسي مامان كه منو شستي"خيلي باحال بود واسه همين هزار تا بوس واسه پسر خوشگل نانازيم هر وقت يه چيزي ميخوره ميگه" دستم بشورم كفيفه "ولي خيلي حساسه اگه يه لكه كوچولو رو ميوه باشه اخماش تو هم ميره ميگه پوست داره حتما بايد كاملا بدون لك وخوشگل باشه بعضي اوقات فك ميكنم اين اخلاقش به كي رفته امروز صبح سي دي ورزش گذ...
19 بهمن 1391

نازنین من

    شاعر این شعر پدر شوهرم میباشند         ای غزل تر از ترانه من غزل خون تو هستم توی کوچه های آواز من پریشون تو هستم زیر چتر دودی آه من شب نشین عاشق از تو گفتم و نوشتم روی برگای شقایق                         تو میتونی تو میتونی     منو از خودت بدونی                       &nb...
16 بهمن 1391

....

سلام این چند روز شبا بارون میومدو هوا ابری بود امروز آفتاب در اومده  هوا شفاف شده مثل موقعی که عید میشه و هوای شمال حسابی شفاف میشه انگار برگای درختا برق میزنن وشادن. هیچ جای ایران مثل شمال وقتی بهار میشه تغییر نمیکنه هوا عالی میشه دلم هوای شمال کرده خوب ٥شنبه خواستیم بریم بیرون مانی گفت نه توپ بازی کنیم، جمعه هم کفت نریم توپ بازی کنیم ولی دیگه با ترفندای مختلف رفتیم یه دوری زدیم اینجا خیلی شلوغ شده نزدیک عیده مسافر خیلی میاد ولی وقتی قیمتای اینجا رو میبینن هوش از سرشون میپره یه چند وقتی هست که مانی ماشینشو برمیگردونه وانگار داره تعمیرش میکنه   الان هم اومده بغلم نشسته سخته بنویسم به نقاشی هم...
15 بهمن 1391

خرید

سلام پسر گلی مامان یک شنبه کلاس سنتور تشکیل نشد منم گفتم فرصت خوبیه برم واست شلوار بخرم من و تو ،چندتا مغازه رفتیم یا من خوشم نیومد یا شما میگفتی کوچیکه یعنی خوشم نیومد یه مغازه هم رفتیم به آقای فروشنده گفتم شلوار میخوام آقای فروشنده هم رفت چند تا شلوار صورتی وقرمز گلدار آورد گفتم آقا اینا که دخترونه هست آقاهه بهم گفت مگه بچه شما دختر نیست ؟؟؟؟؟؟گفتم نه بابا پسره آقای فروشنده هم خندید هم قرمز شد بیچاره خجالت کشید انگار تو رو با دختر اشتباه گرفته بود چند بار گفت :اااااا پسره؟ به هر حال یه شلوار ویه کلاه واست خریدم اومدی خونه همچین که در و باز کرد م اومدی تو گفتی : سللام سنجد سلام .....من اومدم این سنجد هم کلی بلا شده مو...
10 بهمن 1391

0000

سلام گلي امروز بردمت پارك ولي بازي نكردي گفتي خيسه مامان كفيفه يعني كثيفه چون بچه ها از روي سرسره با كفش ميرن خلاصه رفتيم خريد كرديم وبرگشتيم ديشب هم موقع خواب بغلم كردي و ميگفتي ماماني منم ميگفتم بله بعد دوباره ميگفتي ماماني منم تكرار ميكردم انگار فقط ميخواستي صدام كني الان هم كلي با بابا بازي كردي اين سنجد هم شده بلاي جون من ديگه همه كاراتو بايد سنجد انجام بده حتي نميزاري من انجام بدم الان دنبال توپ ميگردي ميگي" سنجد توپم كجاست؟" از حرف زدنت بگم كه ميگي "دسم نمي يسه" "من بلد نيستم" ،"دسم كفيفه" "،"ماسيار=مازيار"،آطمه=فاطمه"،"بجنگم"،  امروز رفتيم خريد وارد مغازه شدي گفتي "آقا سلام"آقاي مغازه دار خنديد جواب سلامتو...
7 بهمن 1391

سنجد دوست داشتنی

سلام پسر گلی مامان چند روز پیش بردمت پارک بغل خونه برگ های درخت رو زمین دیدی گفتی"مامان برگ میریزه"برام خیلی جالب بود که توجت به برگا بود دیروز هم کلاس سنتور داشتم موقع رفتن کلی بغض کردی که تو هم بیایی اومدی دور وبرم ومیگفتی خسته ام بغلم کن بهت گفتم واستا با بابا بیا دنبالم ناراحت شدی ولی بالاخره گفتی باشه ولی از صورتت معلوم بود که ناراحتی اخه ما دو تا زیاد از هم دور نمیشیم همیشه با همییم بابا اون اولا واست یه عروسک گرفته بود از اون عروسکایی که میتونی دستتو بکنی داخلش و عروسک حرکت بدی مثل عرو سکای نمایشی کوچولو بودی  باطریش که تموم شد گداشتم بالاي كمدت،امروز دوباره باطريش كردم دستمو توش كردم باهاش بازي در اوردم نميدو...
4 بهمن 1391

طرز تهیه ژله به شكل نیمرو

سلام دسری که تو پست قبلی عکسشو دیدید مامان ملینای عزیز خواست که بدونه چطوردرست شده منم الان میگم چطوریه تا هر كي خواست درست كنه ١- ١بسته پودر ژله آلوورا ٢-تقریبا یک سوم پودر ژله پرتغال ٣-به شیر هم نیاز داریم خوب اول اینکه پودر آلو ورا رو با یک لیوان آب جوش مخلوط میکنیم وهم میزنیم  بعد اینکه کاملا هم زدیم میزاریم که خنک بشه بعد اینکه خنک شد یعنی گرماش گرفته شد به انداره یک سوم لیوان شیر توش میریزیم بعدش توی یه ظرف مسطح مثل سینی میریزیم میزاریم توی یخچال تا ببنده پودر ژله پرتغال رو هم با تقریبا نصف لیوان آب جوش مخلوط میکنیم بعد از خنک شدن 3 يا 4 قاشق شير اضافه ميكنيم . داخل بيشتر يخچالها ظرف مخصو...
1 بهمن 1391
1